Ancestors Legacy یکی از آن بازیهایی است که ممکن است جدا کردن آن نسبتاً آسان باشد. این یک RTS روی کنسول است، که همیشه به این معنی است که شما با انعطاف پذیری مطلق ماوس و صفحه کلید مخالف هستید. این یک RTS مدرن است که روی سوییچ له شده است، به این معنی که جلوههای بصری ضربه میخورند و قلب چند نفره بیشتر بازیهای RTS وجود ندارد. گاهی اوقات تشخیص اینکه در حالت دستی چه خبر است و مبلمان صفحه نمایش بسیار شلوغ است، کمی دشوار است. خوب. لبه های ناهموار و ویژگی های از دست رفته. اما چند ساعت بعد و من واقعا از آن لذت می برم.
تا حدی به این دلیل است که اولین گروه از چهار جناح - هشت کمپین وجود دارد، دو کمپین برای هر جناح - وایکینگها هستند، به این معنی که من صبح کمی ابری را با افرادی گذراندهام که ریشهای باشکوه و نامهایی به یاد ماندنی دارند و دوست دارند اجرا کنند. فریاد زدن در موقعیت های خطرناک به دفاع ها حمله کنید، کمانداران را کنار بگذارید؟ اینها اهداف ماموریتی از هر RTS قرون وسطایی هستند. اما پس از آن به سوزاندن خانه ها و آتش زدن کلیسا می گویید: اوه بله، من خوانده ام که وایکینگ ها دوست دارند این کارها را انجام دهند.
با این حال، مهم این است که فقط لذت زورگویی به هوش مصنوعی نیست. مطمئناً وایکینگها برای آن حالت RTS-روی-آسان-با-بازیکن غیرماهر- ساخته شدهاند که در آن همه واحدهای خود را گروهبندی میکنید و آنها را در یک جهت پرتاب میکنید. چیز خوبی هم هست من آن را دوست دارم! اما پس از آن اولین ماموریت با عقب نشینی به پایان می رسد و ماموریت دوم شما را می بیند که گروه کوچکی از سربازان را کنترل می کنید و راه خود را در اطراف جنگل های تاریک بارانی یک پادشاهی خارجی غارت می کنید، و برای گذراندن و رشد نیروهای خود به زباله دانی می پردازید. گشت های دشمن شما را در پرچین ها پنهان می کنند. گزینه بهتر اغلب این است که به جای درگیر شدن، از دعوا صرف نظر کنید. وایکینگ ها هم این کار را کردند؟ این یک یادآوری خوب از طیف وسیعی از ماموریت های بازی های استراتژیک است، حتی به سادگی.
به عبارت دیگر، من فکر می کنم من گیر کرده ام. من آماده هستم تا با یک بازی منابع کارآمد درگیر شوم، و شروع به بررسی این موضوع می کنم که از ماشه ها و دکمه های چهره برای حرکت بین واحدها و انتخاب گروه، کشیدن یک جعبه و سپس رنگ آمیزی واحدهای مورد نظر استفاده می شود. ضربه سریع انگشت شست من میخواهم بدانم که گروههای مختلف چه چیزی برای من در نظر گرفتهاند، و میخواهم وارد درگیریهای تکنفرهای شوم که هنوز پر از جزئیات به نظر میرسند تا بتوانم با آنها دست به کار شوم، حتی اگر کسی دیگری برای بازی با آنها وجود نداشته باشد.
به طرز عجیبی، اگرچه من در تلویزیون بازی میکنم، اما چیزی جادویی در مورد له شدن همه اینها روی سوئیچ وجود دارد. یک RTS برای سوئیچ، یک RTS در حال حرکت، که تا به حال به بهترین استخوان کاهش نیافته است. من عاشق ایده وایکینگها در پشتپایی هستم که به دنبال منابع هستند و مسیرشان را بین گشتها انتخاب میکنند. گمان میکنم چند ماه دیگر، بازی کردن در اتوبوس، با کنترل بهتر استراتژیهایم و دریا و خط ساحلی واقعی که با عجله از بیرون میگذرد، بیشتر دوست خواهم داشت.