مرگ همه جا اینجاست شما می توانید آن را احساس کنید. تو می توانی بو آی تی. من می دانم که این معنی ندارد - چگونه می توانید آن را از یک بازی ویدیویی تشخیص دهید؟ - و با این حال شما دانستن این همان چیزی است که بوی آن شبیه است، رایحهای گل آلود، خاکی و ماتآور که در گلوی شما میچسبد وقتی که نوک پاها را از لبه نازک تیغ بین اینجا و آنجا میکشید. نور و سایه. زندگی و مرگ.
قارچ همه جا شکوفا می شود و درها با پوستی ضخیم، وحشتناک و بیگانه پوشیده می شوند. بعداً بازوها از سقف آویزان میشوند و استخوانهای خرد شده از زمین بیرون میآیند. بعداً، در حالی که شما از کوههای کاغذبازی و کابینتهای بایگانی غولپیکر و نامرتب بالا میروید، کل جهان در فیلتر قرمز خونی غوطهور خواهد شد.
حتی دنیای "واقعی" پر از یادآوری هایی است که قبلا وجود داشت. یک هتل در زمان یخ زده است، وسایل پراکنده مهمانانش - چمدان ها و کفش های عجیب و غریب و اسباب بازی های فراموش شده - در سرتاسر خرابه ها پاشیده شده است. این همان جایی است که کسی کلمه "حباب" را برای آن ابداع کرده است، اتاقی که قرار است از خنده و قدم ها و صدای بی پایان زنگ در پذیرایی موج بزند. اما برای تو خالی است. سرد مرده.