در اینجا یک اعتراف شرم آور وجود دارد: وقتی دانش آموز بودم، خیلی به Bejeweled Blitz نزدیک شدم. فیسبوک جدید بود، همه در آن بودند، و این بازی عالی «یک دور دیگر» بود که میتوان بیپایان آن را به تعویق انداخت. این عادتی بود که مرا به اندازهای نگران میکرد که باعث میشد نسبت به زمان نمایشم هوشیارتر شوم، اما هرازگاهی یک بازی استراتژی یا پازل دقیقاً همان نتها را برای من به ارمغان میآورد. Might and Magic: Clash of Heroes. به رخنه. مناره را بکش. سنگ آسیاب. هر کدام از آنها رضایت یکسانی از واکنش های زنجیره ای غافلگیرکننده و امکان برابر برای برد و باخت را به من ارائه می دهند.
برخی از مردم در مورد Grindstone می گویند که هر پازلی مبتنی بر یک ایده ساده گیم پلی، در این مورد تطبیق رنگ، که در چندین صد سطح کشیده شده است، باید در نقطه ای خنده دار شود. من هیچکدام از بازیهایی را که به آن اشاره کردم، با در نظر گرفتن تمام کردنشان یا رسیدن به جایی، بازی نکردهام. من فقط از دیدن اتفاقی که می افتد لذت می برم، گویی کاری با آن ندارم. همه این بازیها چیزی فراتر از مقدار عالی چالش دارند که قرار است برای جریان مناسب باشد – این تنوع بسیار زیاد گزینههای گیمپلی است که من را شگفتزده میکند. با ترکیب و تطبیق تعداد انگشت شماری از موانع و برخی ابزارهای خوش ساخت، توسعه دهنده Capy مطمئن شد که راه های بی شماری برای حل هر سطح در Grindstone دارم. چه چیزی را در مورد طراحی بازی انعطاف پذیر مانند آن دوست ندارید؟
مطمئناً عناصر شروع به تکرار خواهند کرد، اما من دائماً از اینکه یک سطح چه حس متفاوتی دارد وقتی از دشمنان متحرک و پلهای متحرک استفاده میکند، به جای یکی از این دو، مدام میترسید. به این اضافه کنید که از طریق سطوح متعدد، Grindstone به شما زمان کافی می دهد تا بفهمید هر مانعی قبل از اینکه مشکل را به روشی متفاوت استفاده کند، چگونه کار می کند، و من همیشه مشتاقانه منتظر چیزهای بعدی هستم.