صعود پر می شود. کلان شهر بیگانه طبقهبندی شده آن یکی از پر جنب و جوشترین تنظیمات سایبرپانکی است که من کشف کردهام، همیشه با مردم و ماشینها در حال خزیدن، چه در حال قتل عام جهشیافتهها در فاضلاب باشید یا از پنجره اتاق هیئت مدیره به بیرون خیره شوید. مسلماً، مملو از کلیشهها و فراخوانهایی برای آثار متعارف متعارف است: عبارت ویلیام گیبسون "فناوری بالا، زندگی کم"، که مانند طلسم جادوگران روی نمایشگرها سوسو میزند. دسته چتر فلورسنت بلید رانر و امتیاز مصنوعی مالیخولیایی; هولوستریپرها را از هر تعداد سالن علمی تخیلی بیهوده. یک گروه شرقی که شرافت را می پرستند و کاتانا را به کار می گیرند. این یکی از داستانهای پانک متجاوزانه و هنجار شکن شما نیست - حتی روینر، نزدیکترین پسر عموی او، در مقایسه با یک پیچ و مهره از آبی است. اما آنچه که دنیای The Ascent فاقد تخیل و نیش است تقریباً در مقیاس و تعهد جامع و مدل ساز به جزئیات دقیق جبران می کند.
مغازه ها را ببرید احتمالاً قرنطینه صحبت می کند، اما من می خواهم در آنها زندگی کنم. جدی، شما هرگز چنین مغازه هایی را ندیده اید! تسلیحات حواشی با چرخاندن سلاح های قاب سیمی. داروخانههای سبز-سبز و کیوسکهای ۲۴ ساعته با هاله محو یک خماری قریبالوقوع. حفره های مستحکم در دیوار که توسط روبات های فلسفی کار می کنند. بازارهای هوای آزاد بخار، پارچه و فلز. هر فروشگاه یک جعبه گنج کوچک ظریف است که وقتی وارد آن میشوید درب آن جدا میشود – با طرحهای منظمی مانند تراشههایی که یک صفحه مدار را پر میکنند. و در مورد آن روشنایی چطور؟ آلوده، گس، در حال تغییر، طاقت فرسا. مناطق مرکز آرکولوژی یک نبرد رویال از تابلوهای تبلیغاتی و فونتهای کانجی، هرج و مرج از صفحهها و بازتابهای فیلتر شده از میان دود، مسیرهای درهم تنیده پهپادهای تحویل و بدنههای درهمتنیده صدها NPC خسته هستند. گم شدن آسان است، حتی زمانی که دنباله ی خرده نان را دنبال می کنید که توسط HUD تعیین شده است، و من یک ذره اهمیتی نمی دهم. شهر آسنت برای علاقه مندان دیجیتالی جذاب است. هوس می کند که بیکار بماند.
پرسپکتیو مورب مرتفع در اینجا کار زیادی انجام میدهد و منظرهای از گوشهها را ایجاد میکند که محیط را به آرایشهای سرسبز و متضاد رنگها و بافتها تقسیم میکند. سطح پایه ای از جذابیت بصری در نحوه نقشه برداری الگوهای کف و ساختمان ها، یا کشیدن در برابر محورهای تیراندازی و کاوش که توسط دیدگاه شبه ایزومتریک پیشنهاد شده است، وجود دارد. فرض شهر عمودی کمی ساده است: جهان از نظر عملکردی مجموعه ای از هواپیماهای مسطح است که با انتقال بارگذاری به هم متصل شده اند، هواپیماهایی که حتی نیازی به دکمه پرش نمی بینند. اما بازی به طرز ماهرانه ای تصور عمق عظیم را پرورش می دهد. شکافهای احتمالی و کفهای شیشهای تقویتشده، منظرهای گیجکننده از خودروهای شناور را ارائه میدهند که از درههای بینظم خانهها و کارخانهها صدها متر زیر آن عبور میکنند. به برخی از این اعماق می توان با آسانسور یا سکوی شناور دسترسی پیدا کرد - انتقال هایی که یادآور جابجایی های ادیسی آبه از جلو به پس زمینه است - اما تلاش های زیادی برای آوردن زندگی به مکان هایی انجام شده است که نمی توان به آنها دسترسی پیدا کرد. رگبارهای جرقههای ناشی از درویدها را خواهید دید که کنارههای گذرگاهها را ثابت میکنند، و بالکنهایی مملو از مهمانداران، درست بالای هواپیمای قابل کشتیرانی.